۲ مطلب در فروردين ۱۴۰۲ ثبت شده است
داستان هایی وجود داره که هیچکس از مکانش حرف نزده، حس و حال گرم از یه شهر ساده با مردم ساده که هرکدوم از این شهروندا مستقل کار میکنند، هوا در پاکترین حالت قرار دارد و پیغامات به صورت قلمی ارسال میشوند، دریایی کنار شهرک کوچک وجود دارد که کودک شاداب کنارش بازی میکند، خانم غمگین تماشایش میکند و مشکلات را به زمین میسپارد، آقای مضطرب مینشیند و برای فراموش کردن مشکلات مینوشد، هرکدام از شهروندان درگیر احساسات خودشان هستند؛ آنها نه خیلی شاد، ولی غمگین نیستند. همچنین دور تر از این شهر رو به کوهستان و جنگل یک قصر وجود داره که رودی ازش میگذره و به دریای زیر کوه وصل میشه که حیواناتی همانند آهوها، خرگوشها، اسبها ،سنجابها... از این رود مینوشند. دراین قصر افراد زیادی همچون نگهبانان ترسو اما شجاع، خدمههای فضول و سختکوش، آشپزهای نمونه، پادشاه بدخلق، ملکهای غمگین و پرنسس شیطون و جسور وجود دارند.
چه میتوان گفت؟ هرکدام از این اشخاص داستان و سخنانی برای گفتن دارند که شنیدنی و غیرقابل حدس هستند.
• این اولین مطلب این وبلاگ خواهد بود
بسیار ممنونم بابت اهمیتی که به این وبلاگ و متون میدین، من از این وبلاگ استفاده میکنم برای به اشتراک گذاشتن انرژی مثبت، روزمره، سرگرمی، احساسات و هرچیزی که برام جذاب باشد~
خوشحال میشم با یک کامنت یا فالو من رو همراهی کنید
من چِری هستم متولد 2009 میلادی چهارتا زبون بلدم پنجمیشم دارم یاد میگیرم. رنگ موردعلاقم صورتیه. زیاد آهنگ گوش نمیدم بیشتر مدیتیشن میکنم
دوست داشتی بیا آشنا شیم^-^