Recent Posts

popular Posts

Most Visited Posts

Most Commeted Posts

Tag Cloud

Archive

Links

Daily Links

Cherry's world

داستان آدمای پول دوست و خود پول

داستان آدمای پول دوست و خود پول

واقعا برای ما هنرمندا درد معنی ترسناکی نداره. ما درد می‌کشیم، با اون درد آثار پراحساسی خلق می‌کنیم و ازش پول درمیاریم برای ادامه حیات، آرامش، تفریح و گاهی نجات دادن دیگران...تاحالا اصلا به این فکر کردی با پول چندنفر و میشه نجات داد؟ چندنفرو سیر کرد و چندنفرو خوشحال کرد؟ با این حال تفکر پول بده پس آدم پول دوست هم بده جا افتاده. پول خیلی هم خوبه اگه تفکر منفی‌ای ازش هست بخاطر استفاده گرشه بزار واضحتر بگم آدمی فقیر تصور کنید که رسما هیچ پولی نداره ولی خیلی خیی بداخلاق و بدرفتاره، هرچقدرم که پولدار شه تغییری نمی‌کنه فقط شخصیت منفیش رو با هرعادتی که داره گسترش میده. اینطوری میشه که از پولش برای کارای بد استفاده می‌کنه و افراد آسیب دیده میگن "چون اون با پولش تونست بهم ضربه بزنه پول بده، آدم پول دوست هم بده". به این واقعا فکر کنید، پول بده؟ :)

۰
posted on 26 , 1402 Khordad . Views ۲۳

برگ‌هایی از بی قراری

برگ‌هایی از بی قراری

میدونی چیه، من شدیدا به برگشت به روابط سمی به کل مخالفم، ولی منم گاهی فکر می‌کنم اگه دوباره پیداش شه چی میشه؟ اگه دوباره از صفر شروع کنیم؟ کاملاً آگاهم به دلیل اومدن و رفتنش ولی منم خیلی کنجکاوم. قطعاً این چیز جالبی نیست و باید به کارام برسم خوشبختانه سرم شلوغه ولی این سوالایی که جواب منفی دارن گاهی به سرم نفوذ می‌کنن که..اما اگه دوباره بیاد میشه همه چیز بهتر از قبل رقم بخوره؟ :)

۰
posted on 24 , 1402 Khordad . Views ۱۴

برگشت به جنگ سحرآمیز

برگشت به جنگ سحرآمیز

و من بعد از ماهیان طولانی به جنگل سحرآمیز برگشتم، جایی واقعاً سحرآمیز، جایی به وسعت کل جهان، جایی با آرامش تمام، جایی ز دور دست‌ها که قابل دید نیست و من درکل اون جهان با خود تنهای تنهام.

 

و فرق این دفعه با دفعات قبل چیست؟ احساس نیازی برای رفتن نداشتم، و نیازی به فرار نداشتم و چه زیباست‌که روزی به وابسته‌هایت بی نیاز شوی، بی‌تفاوت بودن نسبت به تناب گره خورده به دور کمرم که برا از موقعیت بد با کشیدن فراری می‌داد خود تناب را به آرامی دور کرد. انقدر روی قدرت خود کار کنید و شجاع باشید که نیازی برای ترس و حفاظت شدن نباشد. معنی صحیح کلمه شجاع می‌شود(( میترسی، بله زیان هم می‌ترسی اما پاهای لرزانت را محکم می‌کنی و انجامش می‌دهی)). آدم نترس را همه می‌شناسند و همه طبق شناختشان می‌توانند کنترلش را به دست گیرند، و اما چه کسی می‌داند در دل یک ترسوی محکم چه می‌گزرد؟ چه دلیلی برای چنین ریسک بزرگی دارد و دلش یه چه گرم است؟ هرچه محکمتر بهتر

۰
posted on 7 , 1402 Khordad . Views ۲۰

چه کسی موفق است؟

چه کسی موفق است؟

می‌گویند درس بخوان، کاری سخت اما امن و کوچک پیدا کن، ازدواج کن، بچه‌دار شو و بمیر تا خوشبخت زندگی کرده باشی. خنده دار نیست؟ سالها تلاش برای فهم و یادگیری دروس درنهایت هیچ، شکستن برای مداوای رابطه‌ات با کسی که نمی‌بینتت، عمری پیر شدن برای بزرگ کردن فرزندانی که غمگینند و زمینه همه مشکلات خود ما هستیم. ایرادش چیست مگر؟ ایرادی ندارد! اما تا زمانی که عمیقاً از خواستن چنین زندگی‌ای مطمئن نیستی و راه مشکلات آینده‌ات را پیدا نکردی (انجامش نده.) چون موضوع فقط تو نیستی. قطعا که هم تو و هم شریکت حق انتخاب دارید اما کودکان بی تقصیر و مظلومند.

همه این‌هارو گفتیم تا زمینه‌ای شوند برای موضوعمان. چه کسی خوشبخت و در زندگی موفق است؟ کسی که از شرایطتش رضایت دارد، برایش کافیست و دوستش دارد. افرادی می‌شناسم که کارهایی کرده‌اند که رضایت را از شرایط جدید زندگیشان ازشان گرفته‌است چون نگران قضاوت شدن بودند. قضاوت‌هایی آشنا مثل "ازدواج کنم چون سنم بالا است نکند دیگران فکر کنند مشکلی دارم که تا الان ازدواج نکرده‌ام" یا چیزهایی مثل "کودکم را اگر  کار بدی کرد جلوی وی دعوا کنم تا فکر نکند بچه‌ام را ادب نمی‌کنم"خنده دار است اما واقعیت دارد...

تمامش کن! اگر با فردی اشتباه ازدواج کردی یا اگر کودکت کنارت احساس راحتی ندارد نباید فراموش کنی دلیلش را. مردم همیشه تو را در هر حال قضاوت خواهند کرد و قضاوت‌ها مانند میمونی که از این درخت بر آن درخت شاخه به شاخه میپرد به صورت موضوعشان تغییر خواهد کرد و موضوع قبلی به راحتی فراموش می‌شود. کاری را کن که خوشحالت می‌کند، که سالم و مفید است، که عواقب پنج ثانیه آینده، پنج دقیقه آینده، پنج ماه آینده و پنج سال آینده اش را به خوبی بدانی و پذیرفته باشی. این گونه است که خود را خوشبخت پیدا می‌کنی مگرنه حتی اگر برج ایفل برای تو باشد احساسی عمیقاً پوچ خواهی داشت چون از ته دل مطمئن به خواستنش نبودی و دوستش نداشتی:") اینجاست که منطق دست یاری به احساسات دراز می‌کندheart

۰
posted on 3 , 1402 Ordibehesht . Views ۱۷

شبت صبح می‌شود

شبت صبح می‌شود

- به یاد می‌آورم قاصدکی را که شب‌گاه به خود می‌پیچید و با صدای لرزان میخواند "شبت صبح می‌شود" اما ذره‌ای باور نداشت بتواند زخمش را به تنهایی مداوا کند. ساعتها به اطراف نگاه می‌کرد، می اندیشید و می‌اندیشید، به اعماق اقیانوس تاریک ذهنش فرو رفت، درهمین حین چشمانش را بست و مانند پارچه‌ای سیاه با اطراف تاریکش یکی شد تا مدتی همه چیز را از یاد ببرد. صبح روز بعد نور تابید و تاریکی رو از بین برد، قاصدک زخمش را در اوج افکار بسته بود، او جمله شبت صبح می‌شود را زندگی کرد.

 

۰
posted on 2 , 1402 Ordibehesht . Views ۱۶

شهری پر از داستان

شهری پر از داستان

داستان هایی وجود داره که هیچکس از مکانش حرف نزده، حس و حال گرم از یه شهر ساده با مردم ساده که هرکدوم از این شهروندا مستقل کار می‌کنند، هوا در پاک‌ترین حالت قرار دارد و پیغامات به صورت قلمی ارسال می‌شوند، دریایی کنار شهرک کوچک وجود دارد که کودک شاداب کنارش بازی می‌کند، خانم غمگین تماشایش می‌کند و مشکلات را به زمین می‌سپارد، آقای مضطرب می‌نشیند و برای فراموش کردن مشکلات می‌نوشد، هرکدام از شهروندان درگیر احساسات خودشان هستند؛ آنها نه خیلی شاد، ولی غمگین نیستند. همچنین دور تر از این شهر رو به کوهستان و جنگل یک قصر وجود داره که رودی ازش میگذره و به دریای زیر کوه وصل میشه که حیواناتی همانند آهوها، خرگوش‌ها، اسب‌ها ،سنجاب‌ها... از این رود می‌نوشند. دراین قصر افراد زیادی همچون نگهبانان ترسو اما شجاع، خدمه‌های فضول و سختکوش، آشپزهای نمونه، پادشاه بدخلق، ملکه‌ای غمگین و پرنسس شیطون و جسور وجود دارند.

چه میتوان گفت؟ هرکدام از این اشخاص داستان و سخنانی برای گفتن دارند که شنیدنی و غیرقابل حدس هستند‌.

۰
posted on 31 , 1402 Farvardin . Views ۱۵

مطلب اول

مطلب اول

• ​​این اولین مطلب این وبلاگ خواهد بود

بسیار ممنونم بابت اهمیتی که به این وبلاگ و متون میدین، من از این وبلاگ استفاده می‌کنم برای به اشتراک گذاشتن انرژی مثبت، روزمره، سرگرمی، احساسات و هرچیزی که برام جذاب باشد~

خوشحال میشم با یک کامنت یا فالو من رو همراهی کنید

من چِری هستم متولد 2009 میلادی چهارتا زبون بلدم پنجمیشم دارم یاد میگیرم. رنگ موردعلاقم صورتیه. زیاد آهنگ گوش نمیدم بیشتر مدیتیشن می‌کنم

دوست داشتی بیا آشنا شیم^-^laugh

۰
posted on 30 , 1402 Farvardin . Views ۳۳
Made By Farhan Temp.No5